معرفی کتاب سیاهچاله یا دوسیم لخت اثر هامون قاپچی
تحولات اجتماعی و تحولات ادبی، روزگارِ نو مضامینِ نو- در این مطلب میخوانید:
در سالهای اخیر که نوشتن بهشکل یک ضرورت تاریخی درآمده است ادبیاتِ داستانی راهی پرپیچوخم طی میکند و در دو دهۀ گذشته بیش از هر زمان دیگری بهسختی نفس میکشد. هر روایتِ داستانی پایه و ریشهای در واقعیت دارد و اگر شناخت تاریخ، انسان و زندگیْ مدنظر نویسنده نباشد داستان دچار وضعیت فراموششدگی میشود زیرا تازگی، عمق فکری و زیباییشناختی ندارد. بیگمان هر دیدگاه ادبی خصلتی سیاسی دارد حتی اگر داعیۀ سیاسیبودن نداشته باشد. بررسی هر اثر نیز در چارچوب زمان و مقتضیات پیرامونی آن میتواند سنجۀ مناسبی برای نقد یک اثر ادبی باشد. وظیفۀ ادبیات آینۀ زمان خویش بودن نیست بلکه این تاریخ است که همواره خود را به ادبیات تحمیل میکند. ناشران و نویسندگان هرکدام با سختی چراغی در این کورهراه روشن نگاه داشتهاند و از موانع بزرگی همچون اقتصاد و ممیزی عبور میکنند اما فراموش نکنیم که تاریخ قاضی بیرحمی است و بدون درنظرگرفتن این موانع ادبیات را قضاوت و نظام ارزشگذاری خود را فعال میکند. مقولۀ «جوانمرگی» از منظر هوشنگ گلشیری که برای اولینبار در شب شعر گوته به آن اشاره شد تحلیل بسیار دقیق و موشکافانه از وضعیتی است که ادبیات نوین ایران در یک قرن اخیر گریبانگیرش بوده است. اولی ممیزی سیستماتیک و دومی رهاشدن نویسندگان در جهان بیسامان دیکتاتوری؛ گویی مؤلف در قرنی که گذشت هیچگاه اجازه نداشته صاحب اختیار و اراده باشد و حتی نتوانسته فارغ از حفظ جانش، تخیل را به پرواز دربیاورد.