ده غذای بهیادماندنی در رمانهای کلاسیک
- در این مطلب میخوانید:
فرهنگ آشپزی الکساندر دوما
الکساندر دوما در فرهنگ بزرگ آشپزیاش، شام را اینطور تعریف کرده است: «فعالیت روزمرۀ مهمی که تنها آدمهای هوشمند میتوانند به شیوۀ درخور و ارجمند انجامش دهند. صِرفِ اینکه غذایی برای خوردن درست شود کافی نیست. برای تهیۀ شام باید تعاملی آرام و متنوع در کار باشد. باید با سرخیِ شرابی که لابهلای هر پُرس خوراک نوشیده میشود فرایند تدارک شام را خوشگوار کرد، و هر پُرس غذا را باید با شیرینیِ دِسر بهنحوی دلچسب باب طبع کرد، و با قهوهنوشی به شام ژرفا و شدتی راستین بخشید.» شاید دوما غذاخوردن را برای آدمهای فانیِ دلخوش به قوت لایموت زیادی دست بالا گرفته باشد، اما در ساحت ادبیات، خوراکها اغلب نه صرفاً یک وعدۀ غذایی بلکه فرصتی برای تعالی به شمار میروند. حین جستوجوهایم طی گردآوری و آمادهسازی گلچینی ادبی با عنوان داستانهایی از آشپزخانه از آثار ادبی زیادی استفاده کردم که غذا در آنها نقش چشمگیری دارد. با غرقشدن در انبوهی از قطعات ادبی که دربارۀ سورچرانیهای اشتهاآور و ضیافتهای وسوسهانگیز بودند حسابی گرسنه شدم. اما وقتی گسترۀ تمرکزم را محدود کردم، متوجه شدم که بهیادماندنیترین صحنههای غذاخوردن دقیقاً همانهایی هستند که طی آنها چیزی بسیار بیشتر از خودِ غذا موضوع بحث است. به گفتۀ ژان آنتلم بریا ساوارن، چشایی «یکی از آن حواس ماست که بیشترین حظ را به ما میبخشد... زیرا میتواند با تمامیِ لذات دیگرمان بیامیزد، و حتی اگر از آن لذات محروم باشیم، چشایی میتواند ما را تسلی دهد.» وقتی دو هنر استثناییِ ادبیات و آشپزی با هم تلفیق شوند، ماحصل کار از بسیاری جهات رضایتبخش از کار درمیآید. در ادامه، یک مِنو برای مزمزهکردن ارائه کردهام که شامل ده غذای لذیذ در آثار ادبی است، آمیزهای متوازن از خوراکهای خوشطعم و شیرین، ترکیبی از غذاهایی که لبخند به لبمان میآورد، متأثرمان میسازد و ما را به فکر فرومیبرد.